مقدمه

مقدمه

      طراحی نیز مانند حرف زدن یک امر طبیعی است. بطور معمول حرف زدن را طی مراحل تمرین یاد میگیریم و در ضمن فراگیری آن  در سنین سه و چهار سالگی حتی اشتباهات زیادی را نیز مرتکب می شویم. در این مرحله از آموزش زبان پرداختن به  دستور زبان و یا سایر قواعد کاری نادرست خواهد بود . همین روش اولیه در مورد یادگیری کلمات , بایستی در مورد آموزش طراحی نیز مورد استفاده قرار بگیرد.

     برای  یاد گرفتن طراحی تنها یک راه وجود دارد و آنهم یک راه کاملا طبیعی است. یاد گرفتن طراحی به تکنیک و مهارت ربطی ندارد و با زیبا شناسی و ادراک و تصور  نیز مربوط نمیشود. امر طراحی تنها با مشاهده درست که بنظر من ناشی از شناخت فیزیکی تمام اشیا از طریق حواس می یاشد ربط پیدا میکند. اگر شاگردی این مسله را فراموش کند و در چهار سال اول طراحی آنرا مراعات ننماید بیشتر وقت خود را تلف نموده است و بایستی دوباره از اول شروع کند.

     بنظر من وظیفه معلم این است که به شاگردان یاد بدهد که چگونه یاد بگیرند طراحی کنند نه اینکه چگونه طراحی کنند.شاگردان نیز نباید تمام عمر خود را به آموزشهای معلم محدود نمایند بلکه بایستی سعی کنند روشهایی را نیز برای دستیابی به حقیقت, خود کشف نمایند. آنها باید چیزهایی از خصلت طبیعی خلقت هنری کشف نمایند و مراحل تاریکی را که الهام توسط آنها صورت میگیرد روشن و آشکار سازند.

     "دانش"یعنی آنچه درباره هنر حرف می زند از چیزهای ضروری است و در بسیاری از کتابها پیدا میشود. تنها کاری که معلم باید انجام بدهد این است که راهی را مشخص نماید که منتهی به کمال در هنر شود و سعی نماید که شاگردان آنرا دنبال نمایند . ولی این را هم نمی توان یک فرمول صرف و مطلق بحساب آورد.

    تمام روش من شامل چیزی است که شاگردان را قادر می سازد که خود تجربه کنند .من سعی می کنم کارهایی برای آنها معین کنم تا انجام بدهند و در باره آن فکر کنند و با مسائل برخورد نمایند. هنگامی که آن تجارب را بخوبی و با تعمق اجرا نمودند آنگاه این امکان بوجود می آید که آنها چه هستند و چرا چنین نتایجی ار آنها حاصل شده است.

     قوانین واقعی و اصولی هنر بسیار اندک هستند و این قوانین اصولی همان قوانین طبیعت می باشند.این قوانین حتی پیش از پیدایش اولین طراحی نیز وجود داشته اند.

    از طریق کوششهای مداوم و صبر و حوصله و پیشروی ذره ذره قوانین معینی در رابطه با تکنیک طراحی بوجود آمده اند. این قوانین نتیجه توانایی انسان در کشف قوانین تعادل در طبیعت و بکار بستن آنها در طراحی است. ولی در ابتدای کار لازم نیست که برای آنها نگران باشیم یعنی اگر در آغاز کار این قوانین را می تواند بسازد ولی هرگز قادر  به ساختن قوانینی همانند طبیعت نخواهد بود . درک این قوانین است که شاگرد را قادر میسازد تا طراحی کند. اشکال کار  او عدم توانایی در طراحی نیست  بلکه اشکال کار در عدم درک است.

     هنر بایستی بیشتر با زندگی ربط داشته باشد نه با هنر . هنگامی که اعداد را بکار میبریم در واقع علائم را مورد استفاده قرار میدهیم. تنها هنگامی این علائم حالت واقعی بخود میگیرند که در زندگی مورد استفاده قرار بگیرند. همین مسله در مورد قوانین باید یاد گرفت و در همین موقع است که قوانین مناسبت پیدا میکنند .

    یاد گرفتن تئوری کافی نیست بلکه تمرینهای زیادی  لازم است و آنهایی که در این کتاب مطرح شده اند برای این امر کافی می باشند.

کیمون نیکولائید

برگرد به فهرست کتاب

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد