بخش 1 – خطوط محیطی و حالت

بخش 1 – خطوط محیطی و حالت

مشاهده صحیح : اولین وظیفه یک شاگرد هنری مشاهده و مطالعه طبیعت است. وظیفه نقاش د رابتدای امر بی شباهت به کار نویسنده نیست. او بایستی در وهله اول به مطالب خام دسترسی پیدا کند و بیشتر وقت خود را صرف برخورد با کارهای عملی بنماید.

یاد گرفتن طراحی در واقع یاد گرفتن چگونه دیدن است _ یعنی درست دیدن _ و آن به این معناست که چیزی بالاتر از آنچه که با چشم می بینیم مشاهده کنیم. آن نوع دیدنی که منظور من است مشاهده ای است که در ضمن دیدن , تاثیر سایر حواس را  نیز در آن دخالت میدهیم. اگرچه شما از چشمان خود استفاده می کنید ولی دلیل بر این نیست که سایر حواس را بکار نبرید بلکه بر عکس , شرکت تمام حواس در نوع مشاهده ای که انجام میدهید ضروری است. مثلا هنگامی با چشم کاغذ سنباده را می شناسید , که با حس لامسه آنرا لمس کرده باشید و یا لاشه و مردار  را بیشتر , از بوی  آن و پرتقال را بیشتر از مزه آن میشناسید تا ظاهر آنها. شما ویولن یا پیانو را بدون اینکه با چشم ببینید آنها را از صدایشان تشخیص میدهید.

 

 

 

 

 

الف

ب

ج

د

ه

نیم ساعت

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک طراحی

تمرین2

طراحی از حالت

(25 طراحی)

تمرین2

طراحی از حالت

(25 طراحی)

تمرین2

طراحی از حالت

(25 طراحی)

تمرین2

طراحی از حالت

(25 طراحی)

نیم ساعت

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک طراحی

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک طراحی

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک طراحی

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک طراحی

تمرین3

طراحی از خط مقطع

یک طراحی

ربع ساعت

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک یا2طراحی

تمرین2

طراحی از حالت

(15 طراحی)

تمرین2

طراحی از حالت

(15 طراحی)

تمرین2

طراحی از حالت

(15 طراحی)

تمرین2

طراحی از حالت

(15 طراحی)

ربع ساعت

 

استراحت

 

 

استراحت

 

 

استراحت

 

 

استراحت

 

 

استراحت

 

نیم ساعت

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک طراحی

تمرین2

طراحی از حالت

(25 طراحی)

تمرین2

طراحی از حالت

(25 طراحی)

تمرین2

طراحی از حالت

(25 طراحی)

تمرین2

طراحی از حالت

(25 طراحی)

یک ساعت

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک یا2طراحی

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک یا2طراحی

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک یا2طراحی

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک یا2طراحی

تمرین1

طراحی خطوط محیطی

یک یا2طراحی

 

چون طراحی بایستی با چشم دیده شود تاکید زیادی بر روی دیدن صورت میگردد. عملا چیزها را , از طریق درک مشاهده می کنیم نه با چشم, پس لازم است هر چیزی را که با چشم می بینید با سایر حواس یعنی حس لامسه , ذائقه ,شنوایی , بویائی نیز مورد استفاده قرار بدهید . اگر مشاهدات خود را  تنها به چشم محدود کنیم باعث گمراهی خود شده ایم.

بنظر من اگر فردی از کره مریخ یا هر کره دیگری که با زمین ما فرق دارد برای اولین بار به مناظر زمین نگاه کند مسله فوق در مورد او صدق میکند. آنچه را که شما با چشم می بینید او نیز می بیند , شما از این اشکال خانه هایی را بنظر میآورید که چهار دیواری دارد و دارای اطاقهائی است که مردم در آنها زندگی می کنند . صدای خروس نیز شما را از وجود انبار علوفه در پشت خانه با خبر می کند . شما ممکن است از دیدن گوجه سبز دهانتان آب بیاندازد ولی او از دیدن آن بفکر سنگ یا میوه شیرینی بیفتد.

اگر شما و مرد مریخی در کنار هم شروع به طراحی کنید نتیجه کار کاملا متفاوت خواهد بود. او سعی می کند اشیاء عجیبی را که می بیند تا آنجا که ممکن است بر حسب سابقه حسی  که در مریخ بدست آورده است طراحی نماید , شما هم آگاهانه یا نا آگاهانه بر حسب تجاربی که در محیط خود بدست آوردید به طراحی از آنها می پردازید. نتیجه کار روشن و واضح است و هر کدام از این دو با دیگری فرق دارد و تنها در جائی شبیه بهم هستند که هر دو دارای یک تجربه باشند. اگر هر دوری شما با قدم زدن به کاوش منظره بپردازید و هر شی ء را با دست لمس کنید و هر بوئی را استشمام نمائید  هر دو به آنچه که واقعیت است نزدیک خواهید شد.

معمولا هرکس ولو نقاش هم نباشد آنچه را که با آن آشنایی دارد بهتر می کشد. یک گلف باز عصای گلف را بهتر می کشد و یک قایقران می تواند طرح واضحی از قایق را ارائه  بدهد زیرا این چیزی است که با آن تجربه کرده است یعنی آنرا لمس نموده  و آنرا مورد استفاده قرار داده است ولی بسیاری از چیزهای دیگر را که او ندیده و یا مورد استفاده قرار  نداده است به سختی می تواند از آنها طراحی بکشد.

حس لامسه: طبق آنچه که گفتیم دیدن تنها نمی تواند کافی باشد , لازم است برخوردی فیزیکی و روشن و واضح با اشیائی که طراحی میکنید از طریق تمام حسهایی که ممکن است بعمل آورید. و بخصوص اگر این برخورد از طریق حس لامسه صورت بگیرد بهتر است.

ویولونیست اثر " کلارا کرامپتون" 

( این اثر توسط نابینای مادرزاد بوجود آمده است)

درک ما از آنچه را که با چشم نمی بینیم تا حد زیادی به حس لامسه بستگی دارد. کارشناسان تبلیغات به این مسله پی برده اند و نمونه هایی از اجناس را عمدا در معرض دسترس مشتری قرار میدهند. اگر چشمانتان را ببندید و کسی چیزی را در دست شما بگذارد که تاکنون آن را ندیده اید می توانید بدون اینکه چشمان خود را باز کنید نوع آنرا بگوئید و شاید احتمالا با استفاده از تجارب حسی و بدون دیدن آن از آن طراحی بعمل آورید.اگر به اطاق تاریکی جهت آوردن یک کتاب مراجعه کنید اشتباها بجای آن  هرگز گلدان را با خود نمی آورید.

من در جائی اخیرا خوانده ام  که دختری پس از مدتی نابینائی , بینائی خود را بازیافت.او زمانیکه نابینا بود می توانست به همه جای خانه براحتی برود, ولی هنگامی که شروع به دیدن نمود, بدون دست زدن به در و دیوار نمی توانست حرکت کند. اشکال او در این نهفته بود که او هنوز نتوانسته بود دیدن را با آنچه که قبلا از طریق حس لامسه بدست  می آورد تطابق بدهد .اولین تمرینی که در مورد آن کوشش باید بکنید بکار گرفتن حس لامسه و تطابق دادن آن با حس بینایی بخاطر طراحی است.

بکناره صندلی خود نگاه کنید. سپس همین کناره را با دست چند بار طوری لمس کنید که گاهی آرام و گاهی بسرعت صورت  بگیرد. تصوری را که در نتیجه لمس بدست می آورید با تصوری که از آن صرفا از طریق دیدن بدست می آورید مقایسه کنید. در این تمرین شما سعی کرده اید تجارب لمسی و بصری را با هم ترکیب نمائید.

برگرد به فهرست کتاب

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد