تمرین ۳۰ کمپوزیسیون های یک روزه- ادامه برنامه قبل

تمرین ۳۰ کمپوزیسیون های یک روزه- ادامه برنامه قبل
 زمانی می رسد که پی می برید کمپوزیسیون های یک روزه علاقه شما را به جا ها و مکان هایی که در اطراف شما وجود دارند افزوده است. بعدا ممکن است گاهی با انتخاب موضوعی نظیر آنچه که در گذشته اتفاق افتاده و با خود در آن شرکت جسته و یا تماشاچی آن بوده اید تمرینات را تغییر بدهید در وهله اول پی می برید که کشیدن موضوعاتی که خود در آن شرکت داشته اید ساده تر است زیرا خاطره انجام کارها به خاطره دیدن واقعه افزوده شده است. اگر طرح ساده و کوچکی را تهیه نموده اید به بزرگ کردن آن بپردازید. خود را به مداد محدود نکنید ولی از وسیله استفاده کنید که مزاحم پیاده کردن فکرتان بر روی کاغذ نباشد.
 به هنگام طراحی با مکان و اتفاقی که در آن به وقوع پیوسته شروع کنید و آنها را به یاد بیاورید ممکن است چیزی را نیز که برای شما اتفاق افتاده به آن اضافه نمایید. صرف نظر از این که آن اتفاق عملاً وجود داشته و یا حتی مربوط به طراحی شما باشد یا نباشد. مثلا امکان دارد وقتی که تابستان گذشته را در دریاچه قایقرانی می‌کردید به یاد بیاورید و طراحی را با قایق شروع کنید. قایق شما را به یاد سرخپوستان می‌اندازد و بنابراین شما کمپوزیسیون را با کشیدن چند سرخپوست در حال عبور از رودخانه به پایان می رسانید اشکالی ندارد که کمپوزیسیون با آنچه که از اول شروع کرده اید تفاوت نموده باشد.
 استفاده از این تمرین اغلب با مزاج و حالت شاگردان بستگی پیدا می کند. این روش به او شانس استفاده از چیزهایی را می‌دهد که برای او جالبند و باعث می شوند که نوع حالت آنچه را  دیده است تشدید نماید. بعضی از شاگردان به هنگام استفاده از تخیل پیشرفت زیادی را از خود نشان می دهند ولی بعضی دیگر ممکن است این کار را نکنند و خود را با کمپوزیسیون هایی از اتفاقات روز خود را سرگرم نمایند. در هر صورت نیمی از کمپوزیسیون های یکروزه باید به چیزهای اختصاص یابد که به طور روزمره اتفاق می افتد. این ها اولین قدم هایی هستند که در مورد مطالعه کمپوزیسیون و مشاهده برداشته می شود.
به مدت سه ساعت طبق برنامه ۱۲ ج طراحی کنید
انگیزه شخصی کمپوزیسیون های تخیلی با روشی خیلی ساده آن نوع طراحی را به شما معرفی می‌کنند که در آن انگیزه شخصی به عنوان یک عنصر مورد استفاده قرار می گیرد و راجع به این عنصر نیز بعدها بیشتر صحبت خواهد شد.
 دو نوع انگیزه در ایجاد یک کار هنری شرکت می جویند که یکی عینی و دیگری  ذهنی است. انگیزه ذهنی یا شخصی از آگاهی و درون شما ریشه می گیرد در حالی که انگیزه عینی از اشیایی که در خارج از شما وجود دارند و شما از آنها طراحی میکنید ناشی می شود. اگر ۲۰ شاگرد ۲۰ طراحی از یک مدل بکشند هیچگاه دوتای آنها مثل هم نخواهند شد بلکه هر یک با دیگری کاملا تفاوت خواهند داشت. این امر به این علت است که شخصیت یا ذهنیت هر شاگردی در کار طراحی مداخله می نماید.
 مثلا قایقی را که شروع به طراحی از روی آن کرده اید یک چیز عجیبی است و شما ممکن بود باز هم چیزهای عینی از منظره را همانطور که وجود داشت می کشیدید ولی خاطره قایق احساسی خصوصی را در شما برانگیخت و شما را به یاد تجارب دیگر یا دانسته های دیگری انداخت و این به آن اندازه بود که آن چیز های دیگر را که در مغز شما وجود داشت به صحنه بازی کشاند و طراحی شما را ذهنیت بخشید/
 همانطور که دوخت به هم نزدیک می‌شوند و در یک نقطه به هم می رسند و الزاماً یک زاویه می سازند. شما و آنچه در خارج شماست نیز الزاماً یک کار هنری را به وجود می‌آورند همانطور که یک اتم اکسیژن و دو اتم هیدروژن ترکیب شده و چیز جدیدی به نام آب را به وجود می‌آورد که این خاصیت اکسیژن و خاصیت هیدروژن را دارد. طراحی نیز چیز جدیدی است که در نتیجه فعالیت مغز شما و انگیزه‌های خارج مثل مدل و یا واقعه به وجود می آید.
خلق کردن یعنی ساختن چیزی جدید, یعنی چیزی که نتیجه دوم تجربه است که یکی از آنها ذهنیت و دیگری عینیت می باشد. کیفیت ذهنی کیفیتی است که هنر را می سازد ولی بایستی از یک جایی شروع شود. گرچه هنر نمی تواند بر اساس نسخه برداری یا تقلید از مشاهدات خارجی قرار بگیرد همان طور هم نمی تواند از مغز هنرمند به تنهایی نتیجه بشود. چیزی خارج از ذهن وجود دارد که باعث شروع کار است. گرچه ممکن است که نقاش از وجود آن آگاه نباشد ولی او را وادار به خلقت می نماید نقاش وقتی شروع به نقاشی میکند دارای تجاربی است. او این تجارب را با تجارب قبلی ترکیب می نماید. او می خواهد آن را منتقل نماید و یا درباره آن به کسی چیزی بگوید و یا آنرا به صورت نقاشی یا سایر هنرها بازگو نماید. او سعی می‌کند در گوشه‌ای از بوم احساس وجودی را که دارای زندگی خاص خودش می باشد به همان صورت زنده ای که خود آن را تجربه کرده است بر روی کاغذ بیاورد.
 ولی اولین قدم در طراحی همان عینیت است یعنی مشاهده حقایق همانطور که هستند. و این قدم خالص ترین راه برای پیشرفت قدرت ذهنی است که بعد از قدرت دانش واقعی انداوخته شده ظاهر می شود.
 برای یک مغز خلاق پی بردن به اینکه نیروی خلاقه چیست کار مشکلی است. نیروی خلاقه نیرویی است که شما را بدون این که قادر به درک آن باشید به جلو می راند. بعضی افراد هستند که دارای نیروی خلاقه میباشند ولی از داشتن هوش که لازمه ی آن است محرومند خلقت در واقع نتیجه این دو چیز است .
 خلق و خوی یک چیز فرعی است و مثل این است که خلق و خوی یک بانکدار یا بانکدار دیگری متفاوت باشد ولی هردو از نظر استعداد بانکداری در یک سطح باشند. این عقیده که یک نقاش بایستی حالت غم انگیری داشته باشد نیز کاملاً غلط است. بعضی از نقاشان مثل وان گوگ و گوگن حالتی غم انگیز داشته و بعضی دیگر مثل رنوار و تی سین نداشتند. تراژدی نتیجه خصلت بشر و محیطی است که در آن زندگی می‌کنند و همانطور که ربطی به سایر شغل ها ندارد به نقاشی نیز مربوط نمی‌شود. بسیاری از شاگردان جوان هنری دنیا را کسل کننده دانسته و خود را از دیگران جدا می دانند. آنها ترس  از این دارند که اگر مثل سایر مردم رفتار کنند مثل آنها خواهند شد. فرق واقعی بین نقاش و کسی که نقاش نیست نمی تواند چیزهایی شبیه به اینها باشد.
به مدت ۶ ساعت طبق برنامه ۱۲ د و ۱۲ ه طراحی کنید
.
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد